بدقولی– منتشر شده در روزنامه جوان – صفحه سبک زندگی شماره 5330
ارتباط يكي از قديمیترين و در عين حال عاليترين دستاوردهاي بشري و زمينهساز زندگي اجتماعي انسان میباشد. پژوهشهاي انجام شده نشان دادهاند عواملي نظير عزت نفس، مهارتهاي بينفردي، برقراري ارتباط مطلوب، تعيين هدف و شناسايي ارزشهاي فردي در پيشگيري و كاهش ابتلاي افراد به انواع ناهنجاريهاي رفتاري و اختلالات رواني )مانند اضطراب، افسردگي و …) و افزايش سلامت روان نقش مؤثري دارند. فقدان مهارتها و تواناييهاي عاطفي، رواني و اجتماعي افراد را در مواجهه با مسائل و مشكلات، آسيبپذير نموده و آنها را در معرض انواع اختلالات رواني، اجتماعي و رفتاري قرار ميدهد.
مهارتهاي ارتباطي به عنوان بخشي از مهارتهاي زندگي هم به صورت يك راهكار جهت ارتقاي سلامت رواني و هم به صورت ابزاري قوي در دست متوليان سلامت روان جامعه در جهت توانمندسازي جوانان در ابعاد رواني اجتماعي ميتوانند مورد استفاده قرار گيرند.
یکی از مصادیق بارز روابط بینفردی در میان جوامع اعتماد بینفردی و وفای به عهد میباشد. بدقولی در سنین متفاوت اثرات متفاوتی را بر روی افراد میگذارد. یکی از پایههای ایجاد اعتماد در افراد وفای به عهد و خوش قولی میباشد و عدم توجه به آن به مرور زمان منجر به ایجاد بیاعتمادی و اثرات ناشی از آن در جامعه میشود.
همانطور که میدانیم وفای به عهد به معنای به انجام رساندن قولهایی است که فرد وعده داده و این یکی از مهمترین اصول در ارتباطات اخلاقی میباشد. اعتماد پدیدهای است پویا که در تعاملهای بینفردی تأثیر بسیار زیادی دارد. این واژه از دیدگاههای متفاوتی در طی چندین دهه مطرح شده است.
وفاداری: وفاداری یعنی میل به حفظ آبروی دیگری داشتن. لازمه اعتماد آن است که انسان بتواند به اشخاص اتکا کنند تا فرصت طلبانه عمل نکنند.
در واقع اعتماد به معنای باور به عملی است که در دیگران انتظار میرود و منجر به ایجاد رفتار مقرراتی، مسئولانه و همیارانه در بین اعضای جامعه میشود و با پیشرفت جوامع بشری ارتباط معناداری دارد. تحقیقات نشان دادهاند که جوامع توسعه یافته در مقایسه با سایر جوامع از سطح اعتماد بالاتری برخوردار هستند. جامعهای از نظر اجتماعی غنی است که اعتماد بالایی در سطوح مختلف آن وجود داشته باشد. اعتماد بین اشخاص در سطح فردی، و هم اعتماد بین اشخاص و نهادها، و همچنین اعتماد بین ارکان و واحدهای تشکیل دهنده جامعه حائز اهمیت میباشد. همچنین پژوهشها نشان دادهاند در جامعهای که افراد آن اعتماد بیشتری به یکدیگر دارند از سلامت روان بیشتری برخوردار هستند و در جامعه مدرن امروزی ارتباطات بدون وجود اعتماد امکان پذیر نمی باشد. بدون وجود اعتماد در بین افراد جامعه آن جامعه به سمت فروپاشی خواهد رفت چرا که بسیاری از روابط انسانها بر مبنای اعتماد استوار است و این منشأ بسیاری از تعاملات انسانی است. در تعریف اعتماد بینفردی باید به سه عنصر توجه نمود: پیامدهای شناختی بالقوه؛ وابستگی و احساس امنیت.
با توجه به آنچه که تا به اینجا به آن اشاره گردید، وفای به عهد جنبههای مختلفی را شامل میشود که از جمله آنها وفای به عهدی است که انسان در قبال خداوند موظف به انجام آن است و در واقع وظیفه ما در قبال پروردگار هستی میباشد و در دستورات دینی ما به آن تاکید فراوانی شده است. دومین جنبه از وفای به عهد، تعهدی است که در روابط بین انسانها جریان دارد و باز هم از جنبه های مختلف، تأکید بسیاری به اهمیت آن شده است و سومین جنبه آن وفای به عهد به حق خود و مقاومت در برابر نفس و ایجاد ثبات اشاره دارد.
از جهات دیگر مقوله بدقولی میتواند در زمینههای مختلف زندگی بشری تأثیر گذار باشد با توجه به اینکه روابط بینفردی بر اساس نیازهای انسان شکل میگیرد، حال چه این نیازها، نیازهای جسمانی باشد و چه نیازهای فکری، اهمیت آن کاملاً قابل درک خواهد بود.
برخی دیگر از صاحبنظران اعتماد را به اعتقاد داشتن به دیگران تعریف میکنند، چرا که ما برای رسیدن به خواستههای خود وابسته به دیگران هستیم. شکلگیری اعتماد به زمان نیاز دارد و به وجود آمدن آن روندی تدریجی دارد. برای بسیاری از ما اعتماد کردن به شخصی که چیزی از او نمی دانیم اگر ناممکن نباشد، دشوار است. وقتی اطلاعات کامل نداریم گاهی ریسک میکنیم ولی نمیتوانیم اعتماد کنیم اما به تدریج که شخصی را میشناسیم و به ارتباط به پختگی میرسد اطمینان حاصل خواهد شد. وقتی به کسی اعتماد میکنیم انتظار آن است که مورد سوء استفاده قرار نگیریم این میل به خطرجویی برای همه موقعیتهای اجتماعی، مشترک است.
صاحبنظران در زمینه مفهوم اعتماد، به زمینههای اجتماعی و شرایط و اموری که تعیین کننده اعتماد هستند توجه خاصی نمودهاند. اغلب آنها بر این باورند که اعتماد عبارت است از نوعی تعامل که در واقع دفاعی است که مستلزم تهدید و یا خطری از جانب رفتار دیگران نیست و در آن هیچ طرفی در تعامل خود با دیگران از جانب افرد دیگر مورد سوء استفاده قرار نمیگیرد.
همانطور که اشاره شد، میتوان گفت جامعهای از حیث اجتماعی غنی است که اعتماد در سطوح مختلف آن وجود داشته باشد هم اعتماد بین اشخاص در سطح خرد و هم اعتماد بین اشخاص و نهادها و همچنین اعتماد بین ارکان و واحدهای تشکیل دهنده جامعه. در جامعه مدرن امروزی با توجه به فاصلهگیری زمانی و مکانی اعتماد از اهمیت بالایی برخوردار است زیرا امروزه بدون وجود اعتماد ارتباطات غیرشخصی امکانپذیر نخواهد بود.
اثر اعتماد در زندگی امروزه بسیار مورد توجه میباشد. با اعتماد زندگی بسیار آسانتر میشود، و خواهیم توانست توجه خود را به گستره وسیعی از فعالیتها اختصاص دهیم تا بتوانیم در یک محیط پر از سوء ظن، احتمال ماندن داشته باشیم.
محققان اعتماد را در سه طبقه مجزا تجزیه و تحلیل و بررسی کرده اند که عبارتند از سطوح فردی، بینفردی، بینگروهی، نهادی و فرهنگی. در مکاتب گوناگون از جمله دین مبین اسلام نیز این مسئله بسیار مورد توجه قرار گرفته تا بدانجا که در قرآن کریم و دستورات مذهبی نیز به انحاء مختلف نسبت به این مقوله توصیه های موکد نمودهاند.
با توجه به آنچه که تا کنون به آن اشاره شد و با عنایت به اهمیت و تأثیری که اعتماد اجتماعی میتواند بر زندگی اجتماعی داشته باشد شناخت عوامل مؤثر بر آن ضرورتی اجتنابناپذیر است. عوامل گوناگونی میتوانند در ایجاد و حفظ این مقوله نقش داشته باشد. در واقع اعتماد یک پدیده چندوجهی است که میتوان از چند بعد به آن توجه نمود که محققان پنج بعد از آن را شناسایی نمودهاند:
صداقت: صداقت بر درستی و شرافت دلالت دارد. به نظر میرسد که به هنگام ارزیابی میزان قابل اعتماد بودن دیگری این بعد با اهمیتتر از بقیه باشد. بدون درک ویژگی اخلاقی و صداقت اولیه دیگران، سایر ابعاد اعتماد معنا نخواهند داشت.
شایستگی: شایستگی دانش و مهارتهای میان افراد و دانش و مهارتهای فنی را در بر میگیرد. آیا شخص میداند راجع به چه چیزی سخن میگویند. قریب به یقین این است که وقتی به تواناییهای کسی احترام میگذاریم به سخنانش گوش میدهیم. باید این باور را داشته باشیم که شخص مورد نظر برای اجرای آنچه به انجام آن قول میدهد مهارتها و تواناییهای لازم را دارد.
ثبات: ثبات به پایایی پیشبینیپذیری و قضاوت مناسب در برخورد با وضعیتها دلالت دارد. نداشتن ثبات در گفتار و عمل، از اعتماد میکاهد.
رک و راست بودن: آیا میشود به افراد برای بازگو کردن همه حقیقت اعتماد کرد؟ مردم به کسی که او را شرافتمند نمیدانند و یا کسی را که احتمال میرود به دنبال سوء استفاده باشد، احترام نمیگذارند و از او پیروی نمیکنند.
همانطور که همه ما میدانیم مهمترین آغازگر اعتماد در بین اعضای یک خانواده به وجود میآید که فضایی مملو از صمیمیت و نزدیکی بر آن حاکم است و پس از آن شعاع آن افزایش یافته و به خویشاوندان، دوستان، همکاران و… گسترش مییابد.
آنچه آغازگر روابط بینفردی است، رابطه فرزند با والدین خود در بدو تولد میباشد. اریکسون دو سال اول زندگی کودک را در این زمینه بسیار حیاتی میداند و معتقد است که عدم توجه به این امر میتواند آسیبهای جدی را در آینده، چه از نظر روانی و چه در مسئله اعتماد بینفردی در کودک ایجاد نماید و ریشههای بیاعتمادی از همان دوران کودکی میتواند اثرات بسیار مخربی را در روابط وی در بزرگسالی ایجاد نماید و به تبع آن در روابط آینده فرد چه در بین دوستان، روابط کاری و همچنین روابط زناشویی و … تاثیر بگذارد. وقتی روابط کودک در سنین بالاتر گسترش مییابد و در مدرسه در رابطه با معلمین و همسالان خود با مواردی نظیر عدم وفای به عهد روبهرو میشود خود، به نوعی تعیینکننده روابط فرد در آینده خواهد بود.
کودکان در سنین ۳ تا ۶ سالگی و تا قبل از آن که به مدرسه بروند خیلی ساده هستند آنها تصور خاصی از این دنیای پرآشوب ندارند و اگر کودکان را در این سنین عادت دهند که از قوانین محکم و تغییرناپذیری متابعت کنند و ضمناً بزرگترها نیز وقتی حرفی را میزنند و وعدهای را به کودک میدهند، به آن عمل کنند، آنها نظر دیگری به دنیا پیدا خواهند کرد نظم و ترتیب برای آنها یک عادت ثانوی خواهد شد. اما برعکس، اگر پدر و مادر در برابر اطفال خود و اهمالکاری کرده و علیالخصوص به مانند آنچه که گذشت، به وعدههای خود اهمیت ندهند از همان کودکی یک حس عدم اعتماد در تحلیل نسبت به خود و بعد نسبت به همه چیز در آنها به وجود خواهد آمد. این خلف وعده کودک را نسبت به محیط اطراف خود بدبین میکند و او را وادار میکند که خود را از اطرافیانش و کودکان دیگر کنار بکشد زیرا فکر میکند که آنها هرچه بگویند دروغ است و حقیقت ندارد.
روانشناسان معتقدند که چنین کودکانی که بر اثر خلف وعده پدر و مادر خود دچار حالت بدبینی شده باشند از نظر تربیتی با وضعیت بغرنجی روبرو شده و نمیتوانند دستورات تربیتی پدر و مادر خود را بپذیرند و دیگر به پدر و مادرشان اعتماد ندارند و اگر احیانا صحبتهای والدین خود را گوش میکنند، فقط در ظاهر و به خاطر مصلحت است ولی در اصل چون اعتمادشان سرد شده است نمیتوانند به آنها تکیه کنند.
برخی از والدین ممکن است در اینجا ایراد بگیرند که موضوع اینقدرها هم جدی نیست و یک بار و یا چند بار خلف وعده کردند این آثار ناگوار را در بچهها نخواهد داشت. در جواب آنها باید خاطرنشان کرد که متأسفانه موضوع از این هم جدیتر و مهمتر است و در این سنین است که روحیه کودک شکل و فرم مخصوص به خود را میگیرد و پایههای شخصیتی وی محکم میشود و خلف وعده میتواند تأثیرات فوقالعاده مخربی بر جای گذارد.
علاوه بر تأثیر اعتماد در روابط خانوادگی پرداختن به این مقوله در روابط خارج از حیطه خانواده و در اجتماع نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. یکی از مهمترین آنها مسئله کار و کسب درآمد میباشد.
با توجه به مواردی که ذکر شد اعتمادسازی امری بااهمیت میباشد، که باید آن را به صورت رفتاری مستمر و مداوم تقویت کرد. برای اعتمادسازی هیچ فرمول سادهای وجود ندارد. اعتماد در واقع بیشتر هنر است تا علم و ایجاد آن بسیار دشوار است و همچنین از دست دادن آن آسان. اعتمادسازی به رفتار اخلاقی مداوم و مستمر نیاز دارد در حالیکه با یک اشتباه ممکن است تخریب شود. یک حادثه منفی میتواند بیشتر تحریک کننده باشد تا حادثه مثبت که بتواند آن را ایجاد کند. در واقع اگر شما چیزی را به درستی انجام دهید اعتماد به دست میآید. یافتههای پژوهشی نشان میدهند که فرایندهای مرتبط با بحث اعتماد نیاز به بحث و بررسی دارد و همواره ارتباطات بینفردی زمانی قوی هستند که اعتماد و حسن نیت وجود داشته باشد و بالعکس؛ و این با جنبههای مختلف شخصیت انسان رابطه دارد. افراد ممکن است به آسانی به اعتماد طرف مقابل صدمه بزنند. اعتماد باید به دست آید و در طول زمان توسعه پیدا کند. پس ایجاد و نگهداری اعتماد خیلی ساده یا سریع نیست بلکه نیازمند یک فرایند روبرو شدن با آن به شرح زیر میباشد:
گام اول، فرهنگ سازی اعتماد در اقشار مختلف جامعه میباشد. ایجاد و توسعه اعتماد در یک رابطه در مرحله اول نیازمند ایجاد یک فرهنگ مبتنی بر ارزشهای مشترک در بین افراد میباشد که به آن معتقد باشند. اعتماد دو طرفه در محیطی میتواند توسعه پیدا کند که در آن ارزشهای مشترک صداقت و انسجام، پایه و اساس اعتماد در بین افراد قلمداد میشود.
گام دوم رهبری و نگهداری یک رابطه است. نگهداری و ایجاد تعهد در بین افراد یکی از راههایی است که میتواند اعتماد را به شکل درست هدایت نماید.
همانطور که پیشتر اشاره شد و از آنجایی که شیوههای تربیتی در خانواده یکی از مؤثرترین عوامل شکلگیری ریشههای اعتماد و حسن نیت در بزرگسالی میباشد، به یقین میتوان گفت که خانواده وظیفه خطیری را در این زمینه خواهد داشت. تا جایی که حتماً باید کوچکترین وعدههایی که به کودک داده میشود نیز تحقق یابند.
و از آنجایی که نوجوانان به گفتههای دبیران و مسئولان مدرسه، بیش از سایرین توجه میکنند پرداختن به این نکته و پرورش حس اعتماد از جانب این قشر از افراد جامعه نیز حائز اهمیت بسیار میباشد. در ردههای بالاتر سنی و در روابط شغلی زناشویی و… ایجاد اعتماد بین طرفین لازمه روابط مثبت بینفردی میباشد. بر این اساس به نظر میرسد اهمیت نقش نهادهای فرهنگی از جمله نهادهای آموزشی و مسئولین رده بالاتر و مبلغین مذهبی و فرهنگی در ایجاد فرهنگسازی در زمینه وفای به عهد و آموزش این مهارت چه در سطح فردی و چه در سطح کلان، در ایجاد و تقویت این مقوله نسبت به سایر موارد بیشتر میباشد.
در اینجاست که با توجه به چندوجهی بودن پدیده اعتماد در جامعه، اهمیت نقش نهادهای گوناگون از خانواده گرفته تا سایر نهادهای فرهنگی، آموزشی، رسانهها و مسوولان رده بالاتر در ایجاد وگسترش آن قابل توجه و تأمل میباشد.
نویسنده : زهرا عبدیخان (روانشناس)
کپی برداری از مطلب با ذکر منبع بلامانع می باشد
درخواست مشاوره