مغزهای کوچولو براساس‌دنیای خودشان مدارسازی می‌شوند

در مقایسه، نوزادان انسان خیلی بیچاره‌اند. حتی دستها و پاهایشان را هم نمی‌توانند کنترل کنند.

چند هفته طول می‌کشد تا بتوانند دستهای کوچولویشان را با قصد به چیزی بزنند. بسیاری از جانوران، با مغزی که سیمکشی کاملتری برای کنترل بدنشان دارد. از تخم یا رحم خارج میشوند. ولی مغز بچه‌های انسان در زمان تولد هنوز در دست ساخت است. مغز انسان از نظر ساختار و کارکرد تنها زمانی کامل می‌شود. که سیمکشی اساسی در مغز تکمیل شده باشد. این فرایند حدود بیست و پنج سال طول میکشد.

چرا ما به این صورت تکامل یافته‌ایم؟ چرا مدارهای مغز انسان هنگام تولد کامل نشده است؟ کسی با اطمینان نمی‌داند. اگرچه خیلی از دانشمندان با صراحت نظریه‌هایی را ارائه کرده‌اند. آنچه می‌توانیم بفهمیم، این است که این دستورالعملهای مدارکشی پس از تولد از کجا می‌آیند، و این سازماندهی چه مزیتی برای ما دارد.

محققان معمولا این مسله را در چارچوب طبیعت در مقابل تربیت در نظر می‌گیرند. این که چه جنبه‌هایی از انسان، قبل از تولد در ژنهای ما کار گذاشته شده است، و چه جنبه‌هایی را از فرهنگمان یاد می‌گیریم.

ولی این تمایز یک توهم است. ما نمی‌توانیم علت چیزی را فقط به ژنها یا فقط به محیط نسبت بدهیم، زیرا این دو مانند دو معشوق در حال رقص تانگو هستند. چنان در هم پیچیده‌اند که درست نیست نام‌های جداگانهای مانند طبیعت و تربیت بر آنها اطلاق کنیم.

ژنهای یک بچه تا حد زیادی تحت هدایت و تنظیم محیط اطراف است. مثال نواحی مغزی که بیشترین دخالت را در بینایی دارند. پس از تولد تنها در صورتی تکوین طبیعی پیدا می‌کنند. که شبکیه‌های کودک مرتب در معرض نور قرار داشته باشد.

مغز یک شیرخوار یاد می‌گیرد که براساس شکل خاص گوش کودک، محل صداها را تشخیص دهد. حتی عجیب‌تر آنکه بدن یک کودک نیاز به برخی ژنهای اضافه نیز دارد که دزدکی از دنیای اطراف وارد بدن او می‌شود. این مهمانان ریز در داخل باکتریها و میکروبهای دیگر سفر می‌کنند. و بر مغز تأثیر می‌گذارند، که دانشمندان به تازگی شروع به فهمیدن چگونگی این تأثیر کرده‌اند.

برنامه های سیمکشی مغز کودک انسان نه فقط از محیط فیزیکی، بلکه از محیط اجتماعی، مراقبان کودک، و افراد دیگری مثل من و شما نیز گرفته می‌شوند. وقتی که دختربچه‌ی شیرخواری را بغل می‌کنید. صورتتان را درست در فاصلهی مناسبی در مقابل چشمان او قرار میدهید تا مغز او بتواند آن را پردازش کند و چهره‌ها را تشخیص دهد. وقتی که جعبه‌ها و ساختمانها را به او نشان می‌دهید، دستگاه بینایی او را آموزش می‌دهید که لبه‌ها و گوشه‌ها را تشخیص دهد. بسیاری از کارهای اجتماعی دیگری که با کودک انجام می‌دهیم، مثل در آغوش گرفتن یا حرف زدن و یا چشم در چشم دوختن در لحظه‌های حساس. همه ی این موارد مغز کودک را در جهت لازم و به‌صورت برگشت ناپذیر شکل میدهد. ژنها نقشی کلیدی در ساخت مدارهای مغزی کودک ایفا می‌کند. و زمینه را نیز فراهم می‌آورد تا مغز او از نوزادی براساس فرهنگ منطقه‌ی او مدارکشی شود.

وقتی که اطلاعات از جهان اطراف وارد مغز نوزاد می‌شود. برخی از نورونها با فراوانی بیشتری همراه با هم فعال می‌شوند.که این موجب نوعی تغییرات تدریجی در مغز می‌شود که به آن شکل‌پذیری می‌گوییم.


این تغییرات مغز کودک را از طریق دو فرایند به نام کوک کردن و هرس کردن به طرف پیچیدگی بالاتر می‌برند.

کوک کردن به معنای تقویت کردن اتصالات بین نورونها است. خصوصا اتصالاتی که مکرراً استفاده می‌شوند، یا برای بودجه‌بندی منابع بدن شما (آب، نمک، گلوکز، و غیره) اهمیت دارند. اگر دوباره نورونها را مانند درختان کوچک در نظر بگیریم، کوک کردن بدان معنا است که دندریتهای شاخه‌مانند آنها انبوه‌تر می‌شوند.

به علاوه، بدان معنا است که آکسون تنه‌مانند آن پوشش میلین ضخیم‌تری پیدا میکند. پوستهایی از چربی که مانند عایق دور سیمهای برق است و موجب سریعتر شدن انتقال سیگنالها می‌شود.

اتصالات میلین دار برای انتقال و پردازش اطلاعات کارایی بهتری دارند.

در حالیکه اتصالات بدون میلین این کارایی را ندارند. به همین دلیل احتمال اینکه این اتصالات میلین دار در آینده مورد استفاده‌ی مجدد قرار گیرد بالاتر است. یعنی مغز آن ها را دوباره ایجاد می کند. به اصطالح عصب پژوهان نورونهایی که با هم شلیک میکنند، با هم مدارکشی میشوند.

فرایند هرس

این همان فرایند هرس کردن است، که از نظر عصبی مثل آن است که بگوییم: اگر استفاده نکنی، از دست میرود. هرس برای تکوین مغز اهمیت حیاتی دارد، زیرا تعداد اتصالات در هنگام تولد نوزادان انسان بسیار بیشتر از تعدادی است که نهایتا استفاده خواهد شد.

در رویان انسان دو برابر تعداد لازم برای مغز بزرگسال، نورون تولید می‌شود، و نورونهای دوران طفولیت بسیار انبوهتر از نورونهای مغز بزرگسال هستند. اتصالات استفاده نشده در ابتدا مفید هستند و مغز را قادر میسازند که خودش را براساس محیطهای مختلفی بسازد. ولی در بلندمدت، اتصالات استفاده نشده از نظر متابولیکی یک بار اضافه محسوب می‌شوند. هیچ کار ارزشمندی انجام نمی‌دهند. نگهداری اتصالات استفاده نشده به معنای هدر دادن انرژی است. خبر خوب آن است که هرس کردن این اتصالات اضافه، برای یادگیری بیشتر جا باز میکند. یعنی امکان آن را فراهم میکند که اتصالات مفید بیشتری کوک شوند.

هرس کردن اتصالات نورونی پیوسته در حال انجام است. و محرک آن جهان فیزیکی و اجتماعی بیرون از سر کودک، و رشد و فعالیت درون بدن کودک است.

هر دوی این فرایندها در سرتاسر عمر نیز ادامه مییابد. دندریتهای پر شاخ و برگ شما مدام جوانه‌های جدیدی می‌زنند، و مغز شما آنها را کوک و هرس میکند. جوانه‌هایی که کوک نشده‌اند، طی یکی دو روز از بین می‌روند.

منبع کتاب هفت‌ونیم درس درباره‌ی مغز-نویسنده لیزا فلدمن بارت – مترجم قاسم کیانی مقدم

درخواست مشاوره