با آن احساس گناهی که نمیگذارد در روابطمان حد و مرز داشته باشیم چه کنیم؟

بیشتر ما موقع مرزبندی حتی وقتی هنوز هیچ حرفی نزده‌ایم، از این کار احساس گناه و نگرانی میکنیم.

برایمان سخت است هوای خودمان را داشته باشیم و بعضی‌هایمان عمیقاً معتقدیم استحقاق نداریم برای خودمان مرزهایی مشخص کنیم تا دیگران بدانند باید چه رفتاری با ما داشته باشند.

اگر مرزی نداشته باشیم، فردی منفعل میشویم و حاضریم به هر قیمتی هر کاری از دستمان بر می‌آید برای خشنودی دیگران انجام دهیم.

به خصوص به ما خانم‌ها یاد داده اند که رضایت و رفاه خودمان را بعد از همه در نظر بگیریم و خودمان را آن قدر کوچک کنیم که مبادا دیگران ناراحت شوند.

در روان شناسی به احساس بد ناشی از مرزگذاشتن٫ احساس گناه نابجا میگویند. که نقطه‌ی مقابل احساس گناه سازنده است.

احساس گناه سازنده احساس تعدیل کننده‌ی اجتماعی است و کمک میکند وقتی متوجه شدیم خطا کاریم آن را درست کنیم .

ما این احساس را از منابع گوناگونی آموخته‌ایم کارهایی که برای جلب توجه و تأیید والدین، آموزگاران و افراد صاحب منصب کردیم.  

احساس مسئولیتی که در مقابل احساس اعضای خانواده و دوستانمان داشتیم؛ فشارهای اجتماعی ناشی از مردسالاری، تبعیض جنسیتی و بازاریابی جمعی و مورد تعرض قرار گرفتن تجربه ی تروما یا زمانی که ما را نادیده میگرفتند.

اما خبر خوب این است که اگر این رفتار اکتسابی است، حتماً روشی هم برای ترک کردنش وجود دارد. برای پیشگیری از بروز آن بهتر است اول قبول کنید وجود دارد و بگویید: «آهای احساس گناه! میبینم داری مزاحم میشوی! شاید مفید باشی اما اینجا به دردم نمی خوری.»

سپس به خودتان یادآوری کنید که چرا دارید این مرز شفاف را میگذارید و بگویید:

این مرز را برای حفظ سلامت و امنیتم میگذارم. استحقاق این را دارم که در این رابطه و هر رابطه ی دیگری برای خودم هم خواسته ای داشته باشم. من مرزم را با شفافیت و مهربانی تعیین میکنم و این کار هیچ ایرادی ندارد.» 

نیازهای من هم به اندازه‌ی نیازهای دیگران مهم‌اند.

منبع: کتاب مرزها و رابطه‌ها نوشته‌ی ملیسا اربن

درخواست مشاوره