عوامل تأثیر گذار بر شادکامی انسان

شادکامی را میتوان شامل سه مرحله دانست.

1-تجربیات هیجانی مثبت(لذت زندگی)

2- درگیر شدن با فعالیت های زندگی

3- درک معنا یا هدف زندگی .

مارتین سلیگمن معتقد است دنبال کردن این سه مرحله فرد در زندگی شادکام خواهد شد.

وجود برخی از عوامل در زندگی یا محیط انسان می تواند سطح شادکامی وی را افزایش و وجود برخی ،نیز آن را کاهش دهد. در اینجا به تعدادی از عوامل تأثیر گذار بر شادکامی انسان اشاره خواهد شد.

وضعيت اقتصادی:

 وضعیت اقتصادی یکی از عوامل تأثیر گذار بر اکثر موقعیتهای زندگی است که سطح شادکامی نیز از این عامل بی تأثیر نمی ماند. طبق نتایج تحقیقات کسانی که از لحاظ وضعیت اقتصادی در سطح خوبی قرار دارند و از وضیعت روحی سازگارتری برخوردارند.(داینر و لوکاس 1999)چنین گزارش کرده اند که مردم کشورهای ثروتمند از مردم کشورهای فقیر بسیار شادترند.

 آرگیل (۲۰۰۱) معتقد است که بین درآمد و شادکامی ارتباط مثبتی وجود دارد، اما این ارتباط در بین اقشار کم درآمد بیشتر است . (وینهوون 1994) این نظریه را مطرح کرده که اگر پول بتواند نیازهای اساسی و جهانی برای غذا، سرپناه و لباس را برآورده سازد می تواند شادکامی را افزایش دهد با این وجود علیرغم رشد اقتصادی در فرانسه ژاپن و ایالات متحده از سال ۱۹۶۴ تا ۱۹۹۰ هیچ گونه گزارشی مبنی بر افزایش شادکامی دریافت نشده است. (ساه ،دینر اویشی و ترانویس، ۱۹۹۷)

تعدادی از سالمندان کار و فعالیت ندارند و از لحاظ اقتصادی وابسته هستند؛ در نتیجه شادکامی کمتری خواهند داشت. (اسوالد ۱۹۹۷) با توجه به مطالعات صورت گرفته در ایالات متحده و دوازده کشور اتحادیه اروپایی میتوان خاطرنشان کرد که  پول شادکامی میآورد اما اثر آن محدود بوده و گاهی به لحاظ آماری معنادار نیست. بیکاری افراد را ناشاد میکند به ویژه زمانی که با از دست دادن منبع درآمد همراه باشد.

تحصيلات:

 رابطه ی بین تحصیلات و شادکامی مثل رابطه ی بین ثروت و شادکامی است. اما در کل نمیتوان گفت هر چه تحصیلات بیشتر شود شادکامی نیز بیشتر می شود. از آنجا که افراد با تحصیلات بالاتر حداقل در برآورده کردن نیازهای اساسی زندگی مشکلی ندارند بنابراین ممکن است میزان شادکامی شان کم نباشد.

روی هم رفته بین میزان تحصیلات و شادکامی رابطه ی حتمی وجود ندارد. (عابدی ۱۳۸۵ بنا بر پژوهشهای ادینگتون و همکاران 2004) ارتباط بین تحصیلات و شادکامی صرفاً به صورت غیر مستقیم است. جای تعجب است که تحصیلات به طور بالقوه میتواند موجب ایجاد مشکل در دستیابی به شادکامی گردد.

 البته در صورتی که منجر به پدید آمدن انتظارات برآورده نشده و در نتیجه عدم دستیابی به انتظارات و اهداف شود. (پژوهش وین هوون ۱۹۹۴) نشان میدهد که تأثیر تحصیلات بر شادکامی مردم ژاپن و اروپا کم است اما در بسیاری از کشورها مانند کره جنوبی، فیلیپین، نیجریه مکزیک یوگسلاوی بین تحصیلات و شادکامی رابطه مثبت و قویتری وجود دارد.

مذهب :

ایمان و مذهب مسیر زندگی آینده ی انسان را تعیین می کند. و فرد با ایمان احساس پوچی و بی ارزشی و تنهایی نمیکند بنابراین موجب شادکامی فرد می شود. بسیاری از مطالعاتی که بر روی نمونه های ملی صورت گرفته اند؛ حاکی از وجود رابطه ی معنی دار بین مذهب و شادکامی است. (میرز 1992 به نقل از عابدی، ۱۳۸۵) ، یکی از عوامل ایجاد کننده شادکامی را مذهب میدانند ایمانی که حمایت همگانی ، هدفمندی احساس پذیرفته شدن و امید را برای فرد به دنبال دارد. اکثر پژوهشها نشان دهنده همبستگی معنادار مذهب با شاد کامی است همچنین طبق نتیجه پژوهشی افراد شاد اهل دعا و نیایش هستند. (گریلی ۱۹۷۵ به نقل از ،آرگیل ۲۰۰۱) معتقد است که فعالیتهای مذهبی دارای کارکردهایی است که در نهایت موجب افزایش شادکامی میشود. (آرگیل ۲۰۰۱) معتقد است که مذهب اثر مثبت متوسطی روی شادکامی دارد و این برای افراد مسن و افرادی که به طور مستمر به کلیسا  میروند بیشتر است.

عوامل زیستی :

 بین متخصصان این بحث وجود دارد که آیا عامل ایجاد شادکامی یک حالتی زیستی است؛ یا عوامل دیگری دخیل هستند شواهد فزاینده ای وجود دارد که خشنودی و شادکامی انسان به طور زیادی به وسیله عوامل وراثتی شکل می گیرد.

 متخصصان مغز و اعصاب دریافته اند که بین شادکامی و سطوح دوپامین و سروتونین در مغز رابطه وجود دارد آنها پیش بینی میکنند که ژنها نقش اصلی در تنظیمات این سطوح دارند (ابستین، ۱۹۹۶ به نقل از ،غضنفری، ۱۳۸۴) همچنین نتایج آمده از پژوهش( لی کنز و تلجن ۱۹۹۶ به نقل از غضنفری، ۱۳۸۴) پژوهش روی بیش از سی هزار دوقلوی یکسان و غیر یکسان نشان میدهد که به طور کلی دوقلوهای یکسان حتی زمانی که در محیط متفاوتی پرورش یافته بودند؛ سطح مشابهی از شادکامی را گزارش میکردند در حالی که دوقلوهای غیر یکسان این چنین نبوده است.

عوامل فرهنگی:

 اگر چه شواهد قانع کننده ای از اثرات ژنها روی شادکامی وجود دارد، اما عوامل فرهنگی نیز در این میان نقش مهمی ایفا میکنند. نتایج پژوهشها بین فرهنگی نشان میدهد که سطح شادکامی و ارزیابی فرد از خودش در میان جوامع مختلف فوق العاده تغییر می‌کند. این دامنه وسیع تغییرات، بیانگر این است که تفاوت های فرهنگی همچون عوامل ژنتیکی روی شادکامی و بهزیستی درونی فرد اثر می گذارد. (اینگلهارت، ۲۰۰۰ به نقل از ،غضنفری ۱۳۸۴)( نتایج پژوهشهای ساه و همکاران (۱۹۹۸) نشان میدهد که رابطه ی مثبت بین هیجانات و رضایت مندی زندگی در کشورهای فردگرا نسبت به جمع گرا وجود دارد.

 انگیزه شاد بودن در آمریکایی ها قوی است و شاید مغایر با این نگرش فرهنگ شرق است که باور دارند؛ ساقه غم و شادی از یک ریشه است و همیشه به دنبال هر شادی غم نمایان میشود و برعکس.

یک روانشناس ژاپنی به نام هیدوشی مینامی (۱۹۷۱) معتقد است که در فرهنگ کشور ژاپن با الهام از مکتب کنفسیوس یک نگرش تردیدآمیز نسبت به شادکامی وخوشحالی وجود دارد که سبب میشود بر خلاف آمریکاییها احساس اجبار کمتری بیشتری نشان می دهند نسبت به شاد بودن داشته باشند و در نتیجه بهای کمتری به شاد زیستن بدهند (به نقل از غضنفری، ۱۳۸۴)

همچنین بنا به نظر (دراشل) سفید پوستان نسبت به رنگین پوستان شادکامی بیشتری نشان میدهند.

 در فرهنگ فردگرایی آمریکای شمالی یک عامل انگیزشی قوی برای شاد بودن وجود دارد به طوری که جستجوی خوشحالی یک حق مقدس فردی است و رسیدن به خوشحالی نقطه نهایی تلاش و سخت کوشی فرد است جنبه ی مثبت آن این است که افراد شاد و خوشحال بیشتر به بهشت میروند و جنبه ی منفی آن این است که هر کس مسئول ناخوشنودی و حرمت خود پایین خویش است بنابراین ملاحظه میشود که امادگی برای شاد بودن و اعتماد به نفس داشتن در فرهنگ آمریکای شمالی قوی است. در واقع مردم این جوامع مقدار قابل توجهی از تلاش خود را صرف متقاعد کردن خود و دیگران می کنند در این که آنها شاد هستند اعتماد به نفس دارند و مهار کاملی بر زندگی دارند. (غضنفری، ۱۳۸۴)

جنسیت:

 یکی از ابعادی که در پژوهشها مورد نظر قرار می گیرد؛ جنسیت و تأثیر آن است که در موضوعات شادکامی نیز برای آن اهمیت قایل می‌شوند. معمولاً همه باور دارند که زنان از مردان احساساتی تر هستند؛ اما شواهد زیادی در تایید ایــن نظریه وجود ندارد. مهمترین تفاوت ،احساسی بین زن و مرد این است که زنان تغییر پذیری بیشتری نسبت به مردان دارند. نکته قابل ذکر این است که زنان جوان کمی شادتر از مردان جوان هستند اما زنان مسن از مردان مسن شادتر هستند.

زنان به لحاظ نقش اجتماعی مراقبتگری خود در جریان اجتماعی شدن یاد می گیرند، که نسبت به عواطف مثبت و منفی خود پذیراتر باشند و در مقابل، ممکن است عواطف مثبت و منفی بیشتری را تجربه کنند.

در مجموع زنان در مقایسه با مردان عواطف مثبت و منفی بیشتر و قویتری را تجربه می کنند. همچنین آنها دریافتند که عامل جنسیت کمتر از ۱ واریانس شادکامی را به خود اختصاص میدهد.( فوجیتا و ،همکاران) چنین فرض می کنند که پذیرا و باز بودن زنان نسبت به تجارب عاطفی موجب آسیب پذیری آنها نسبت به افسردگی ناشی از رویدادهای نامطلوب و شاد کامی بیشتر ناشی از رویدادهای خوشایند می گردد.

شادکامی در زنان و مردان متفاوت اسـت.

زنان خیلی تغییر می کنند اما مردان ثبات بیشتری دارند به عبارت ،دیگر شادکامی زنان با دوره های مختلف ناشادی همراه است؛ اما مردان تغییر نمی‌کنند در واقع نمیتوان گفت که مردان از زنان شادترند یا برعکس، بلکه می توان گفت که شاد کامی زنان و مردان متفاوت است؛ یعنی مردان در شادکامی یا ناشادکامی خود ثبات بیشتری دارند اما زنان ثبات کمتری دارند.

سن :

طبق نتایج پژوهشها برخی از خُلقها با افزایش سن تغییر می کند. اما برخی دیگر  تغییر نمی‌کنند و یا تغییر کمی دارند. بعضی از بررسیهای بین المللی که در کشورهای مختلف و با بیش از یک صد هزار آزمودن دهنده انجام شده، نشان میدهدکه رضایت از زندگی با افزایش سن افزایش می یابد و این برای مردان بیشتر از زنان است. این الگو برای عاطفه مثبت نیز نشان داده شده است

این افزایش‌ها می تواند ناشی از تفاوت های تاریخی یعنی نسلی باشد. و ناشی از آن است که زندگی به طور پیوسته در دنیا بهتر می شود.بنابراین افراد مسن تر به شادتر بودن خود ادامه میدهند. مطالعات مختلفی دریافته اند که عاطفه مثبت، همچون رضایت مندی برای مردان با افزایش سن، افزایش و برای زنان کاهش می یابد.

سلامتی :

 برخی از بیماریهای جسمانی منجر به کاهش فعالیت میشوند. بنابراین بیماری ها می توانند باعث کاهش شادکامی انسانها شوند؛ در عین حال باید دقت داشت که هر چه افراد شاد کام تر باشند از نظر جسمانی نیز سالم ترند. خندیدن و شاد بودن باعث ترشح ماده ای به نام اندروفین در مغز میشود که آستانه تحمل در برابر استرس را افزایش میدهد.

( وینهوون ۱۹۸۸) نیز ارتباط شادمانی با سلامت را چنین بیان میکند که اولاً فقدان شادمانی استرس زاست و استرس می تواند بیماریهای خطرناکی تولید کند ،ثانیاً فرد شادمان در صورت مواجهه با یک بیماری سخت آن برآید و ثالثاً شادمانی برای رشد روانی فرد لازم و مفید است ، زیرا شادمانی به شخص کمک می کند که با فشارهای روحی مقابله کند.بین شادکامی و ابتلا به بیماریهای حاضر رابطه وجود دارد به ویژه اگر بیماری موجب محدودیت در فعالیت های فردی باشد به نظر می‌رسد که سلامتی واقعاً یکی از علل شادکامی است. در پژوهشها نشان داده شده است: که شادکامی صرف نظر از چگونگی کسب آن میتواند سلامتی جسمانی را بهبود بخشد. افرادی که شاد هستند احساس امنیت بیش تری می‌کنند آسان تر تصمیم میگیرند دارای روحیه مشارکتی بیشتری هستند و نسبت به کسانی که با آنها زندگی میکنند بیشتر احساس رضایت کنند.

منبع کتاب: اثر روایت درمانی بر افزایش امیدواری و شادکامی سالمندان – نویسنده شهناز جمال‌زاد آزاد

گردآورنده: مزرعه رویش زندگی

درخواست مشاوره