اگر خردسالان و نوپایان در کنار خود بزرگسالانی پرورشدهنده و پاسخگو نداشته باشند، مغزشان بهطور غریزی بیشتر و بیشتر بر حفظ بقا و دفع خطرات متمرکز میشود.
بهلطف پیشرفت در زمینه تحقیقات و فناوری، میتوانیم ببینیم که در فرایند رشد کودکان، مغز چگونه تغییر میکند و رشد مییابد. هنگام تولد اندازهی مغز ۲۵ درصد اندازه مغز یک بزرگسال است و در ۵ سالگی بهاندازهی ۹۰ درصد مغز یک بزرگسال میرسد. تعاملات و تجارب اولیهی زندگی برای نوزادان و نوپایان علاوه بر این که به آن ها کمک میکند تا جهان را درک کنند، باعث می شوند بین بخشهای مختلف مغزشان ارتباط برقرار شود.
به همین ترتیب این تجارب و ارتباطات کمککننده به ارتقای هماهنگی و تقویت ماهیچهها نیز کمک میکنند. زمانی که خردسالان حرکات مختلف، مانند چرخاندن سر، زیر و رو کردن وسایل یا برداشتن یک شی را تکرار و تمرین میکنند بین سلولهای مغزشان ارتباطاتی برقرار و حفظ میشود. در اصل، مغز مشغول معنا دادن به جهان پیرامون و یاد گرفتن از تجارب است.
مهم است که خردسالان و نوپایان فرصت کسب این تجارب جدید و کاوش جهان پیرامونشان، در کنار یک خانواده یا مراقب قابل اعتماد و حمایتگر را داشته باشند. مواجههی مکرر با تجاربی که در کنار مراقبان قابل اعتماد رخ میدهد به کودکان احساس امنیت میدهد و آنها را قادر میسازد تا بر آزمایشگری، پیشرفت و تسلط بر مهارتهای جدید تمرکز کنند.
محیط امنی که شما برای کاوشگری آنها ایجاد میکنید تضمین میکند که مغزشان میتواند بر یادگیری، پیشرفت و برقراری ارتباط تمرکز کند. اگر خردسالان و نوپایان در کنار خود بزرگسالانی پرورشدهنده و پاسخگو – افرادی که به آنها کمک کنند تا احساس امنیت کنند –نداشته باشند، مغزشان بهطور غریزی بیشتر و بیشتر بر حفظ بقا متمرکز میشود. این نوع از استرس روی مغز کودک ممکن است باعث شود که او تمایل کمتری به کاوشگری و آزمایشگری داشته باشد؛ این امر موجب میشود که کودک فرصت کمتری برای ایجاد و تقویت ارتباطات در مغز خود داشته باشد، امری که به رشد و پیشرفت مهارتهای او کمک میکند.
درخواست مشاوره